بچه های علوم کامپیوتر 90 یزد
جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, :: 23:29 :: نويسنده :

اين دستگاه تلفيقي از چند سخت افزار شامل دوربين عكس و فيلم برداري تبلت گوشي همراه و لپ تاپ ببينيد.

 

 

پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, :: 16:23 :: نويسنده :

 

نارنجی: اگر شما خود را یک کاربر حرفه ای یا حتی آماتور پی.سی بدانید، حتما ارزش میانبر

های کیبرد در افزایش کارایی را درک می کنید. تقریبا اکثر کاربران، برای کار هایی مثل کپی

 و پیست کردن متن هایشان از کیبرد استفاده می کنند.

یا وقتی وضع پایداری ویندوز وخیم می شود از میانبری مثل Ctrl + Alt + Delete استفاده می کنند. این ها میانبر های رایج

و جا افتاده ای در میان کاربران هستند. اما یک بخش 
دیگر هم از میان بر ها هستند که در چند سال اخیر به

ویندوز اضافه شده اند. اما متاسفانه بسیاری از کاربران از آن ها بی اطلاع هستند.

بنابر این اگر می خواهید به طور مختصر و مفید با 15 میانبر عالی برای افزایش کارایی،

آشنا شوید؛ در ادامه مطلب همراه ما باشید. 



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده :

 یه افسر پلیس ماشین پرسرعتی رو متوقف می کنه. افسر می گه : من سرعت 80 مایل در ساعت رو برای ماشینتون ثبت کردم

راننده می گه: خدای من، من ماشینو رو سرعت 60 مایل کروز کرده بودم. فکر کنم رادارتون نیاز به تنظیم داره.

همسر مرد درحالی که داره بافتنی می بافه و سرش پایینه می گه: عزیزم لوس نشو. خودت می دونی که این ماشین سیستم کروز نداره

افسر که شروع می کنه به نوشتن جریمه می کنه راننده رو می کنه به زنش و زیر لب می غره که: برای یه بارم که شده نمی تونی دهنتو بسته نگه داری؟

زن درحالی که محجوبانه می خنده می گه: عزیزم باید خوشحال باشی که دستگاه راداریابت( دستگاهی که رادار سرعت سنج پلیس رو پیدا می کنه و خبر میده) خاموش شد وگرنه سرعتت از اینم بیشتر می شد

افسر که شروع می کنه جریمه دوم رو بابت دستگاه راداریاب غیرقانونی بنویسه مرد از بین دندونای بستش به زنش می غره که: زن، نمی تونی دهنتو بسته نگه داری؟

افسر اخم می کنه و میگه : متوجه شدم که کمربند هم نبستید اینم اتومات یه جریمه 75 دلاریه

راننده می گه: آره. من بسته بودمش ولی وقتی شما به من گفتی بزنم کنار بازش کردم تا بتونم مدارکمو از جیب پشتم دربیارم

زنش می گه: نه عزیزم تو خودت خوب می دونی که کمربندت بسته نبود. تو هیچ وقت موقع رانندگی کمربند نمی بندی

افسر که شروع می کنه به نوشتن جریمه سوم مرد رو می کنه به زنش و با فریاد منفجر می شه:چرا لطفا خفه نمی شی؟

افسر به زن نگاه می کنه و می گه: خانوم همسرتون همیشه با شما اینطوری صحبت می کنه ؟

(عاشق این قسمتشم)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
زن: نه ، فقط وقتی مست كرده باشه اينطوري ميشه!

چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:قالب, :: 17:18 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی

 ?NiCe  

نظرتون در مورد قالب وبلاگ چیه بچه ها ...

چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 8:52 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی

..::: دنبال کار چیز نرین :::..

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 1:47 :: نويسنده :

 

 

 

امروز خورشید درخشان‌تر است

و آسمان آبی‌تر

نسیم زندگی را به پرواز می‌کشد

و پرنده آواز  جدید می‌سراید

امروز بهاری دیگر است

در روز تولد مهربان‌ترین

در میلاد کسی که  چشمانمان با  حضورش بارانی است

امروز را شادتر خواهیم بود

و دلمان را به میهمانی آسمان خواهیم برد

  فرید جووووووووووووون تولدت مبارک....

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 1:7 :: نويسنده :

 خستگی و حتی درد چشمها در برابر مانیتور یکی از شایعترین مشکلاتی

است که کاربران کامپیوتر با آن مواجه اند. مساله ای که بعضی وقتها ممکن است حتی مانع

از فعالیت عادی و یا خوابیدن هم بشود. شاید شما هم قبلا گرفتار چنین مشکلی شده اید

و حتی به دنبال راه حلی برای آن هم گشته اید. اما چه کار باید کرد؟ ‏

اولین کار این است که "خستگی چشمها" را بشناسیم. یا آنگونه که این روزها مرسوم است:

 خستگی چشمها را از نو تعریف کنیم! ‏

شناخت "خستگی چشمها"
تشخیص علائم خستگی چشمها بسیار آسان است، اما چیزی که کمی سخت است،

یافتن ارتباط بین این علائم و خستگی چشمهاست. چون این علائم بسیار غیراختصاصی

و رایج هستند. مثلا سردرد، احساس سنگینی سر، سرگیجه یا پرش عضلات اطراف چشم

 و پلک می تواند نشانه ای از خستگی چشم باشد. همچنین ممکن است درد و سوزش

چشمها (حتی وقتی که چشمها را می بندیم) و احساس سنگینی چشم و حتی تهوع هم

علامت خستگی چشم باشند. ‏

اما مساله این است که ما بیشتر اوقات به جای توجه به این علائم که چشم برای ما می فرستد،

 آنها را تقصیر کم خوابی یا استرس کار و خستگی روزمره می دانیم و اهمیتی برای آنها قائل

نمی شویم. ‏

چطور از دست خستگی چشم خلاص شویم؟ ‏
به چشمهایتان زنگ تفریح بدهید: بعضی وقتها بلند شدن از جلوی کامپوتر خیلی سخت

 است اما بهتر است هر نیم ساعت که با کامپیوتر کار می کنید، چند دقیقه ای به چشمانتان

 استراحت بدهید، بروید و یک نوشیدنی برای خودتان بیاورید. با کسی که قرار است پروژه ای

 را تحویلش بدهید کمی تلفنی صحبت کنید. از پنجره به بیرون نگاهی بیندازید یا هر کار دیگری

 که مستلزم نگاه کردن به صفحه مانیتور نباشد انجام بدهید. چشم شما قدرشناسی

خود را نشان خواهد داد و کمتر بهانه خواهد گرفت. ‏

از نرم افزارها ها برای یادآوری استفاده کنید: ‏
تعداد زیادی از اپلیکیشن های یادآور سلامت برای گیکهای محترم عرضه شده اند.

مثلا: Awareness, WorkRave, Time Out, و ProtectYourVision. کار همه آنها این است

 که گاه به گاه به شما یاد آوری می کنند که این اطراف چیزی غیر از مانیتور و کامپیوتر هم

هست و بهتر است لحظاتی به چشمان خود استراحت بدهید. ‏

قانون 20-20-20
برای بخاطر سپاری بهتر و رفع خستگی چشمها، عده ای قانون 20-20-20 را پیشنهاد

می کنند که به این صورت بیان می شود. هر 20 دقیقه، 20 ثانیه به جایی در 20

قدمی خود نگاه کنید (این 20 قدم چیزی حدود 6-7 متر می شود) اما من ترجیح

می دهم این قانون را به این صورت اصلاح کنم: هر 20 دقیقه 20 ثانیه به فاصله دور

نگاه کنید و 20 قدم هم راه بروید. اینطوری هم از خستگی چشمها در امان خواهید بود و

 هم درد کمر و کتف و شانه ها کمتر به سراغتان می آید. چون توصیه شده است که بعد

 از مدتی نشستن، بهتر است چند قدم راه بروید. ‏

چشمها را باید شست: ‬ ‏
بله چشمها را باید شست، البته خود چشم بلد است این کار را انجام بدهد. پلک زدن مرتب،

عمل شستشوی چشم را با استفاده از ماده پاک کننده و محافظ فوق العاده ای به نام اشک

 انجام می دهد. اما متاسفانه وقتی به شدت به چیزی خیره شده اید (مثلا یه صفحه مانیتور)

دفعات پلک زدن بسیار کم می شوند و این چیزی است که اصلا خوب نیست و بعد از مدتی

ممکن است اشک کاربر محترم را در بیاورد. بهتر است گهگاه چشمانتان را برای چند ثانیه

ببندید یا چند بار عمدا پلک بزنید. ‏

عادت های خوب برای چشم: ‏
وقتی شروع به استفاده از قانون 20-20-20 کردید، سعی کنید اینکار را مرتب انجام دهید.

در ضمن می توانید این قانون را طوری اصلاح کنید که با شرایط شما سازگارتر باشد. ادامه

دار بودن این استراحت بسیار مفیدتر از انجام دقیق آن هر 20 دقیقه یکبار است. ‏

همچنین بهتر است نور صفحه نمایش را متناسب با شرایط خودتان و روشنایی محیط تنظیم کنید.

بعضی نرم افزارها مانند Flux می توانند کار تنظیم روشنایی صفحه در طول روز را برایتان

انجام دهند. همچنین بهتر شدن شرایط زیستی محیط کار شما نظیر تنظیم روشنایی و

تهویه مناسب و حتی دکوراسیون و رنگ بندی خوب؛ می تواند تاثیر زیادی در بهبود سلامت

بدن و چشمهایتان داشته باشد. حتی یک تغییر کوچک هم می تواند کمک بزرگی باشد. ‏

نهایتا اینکه، بهتر است در غیر از ساعات کاری استفاده از صفحه نمایش را محدود کنید. دل

 کندن از تکنولوژی اطلاع رسانی خیلی سخت است ولی یک قدم زدن معمولی می تواند

در سلامت و روحیه شما تاثیری بگذارد که به چند دقیقه دوری از صفحه مانیتورتان می ارزد.

 

شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده :

 1. در پشت سر یه دوچرخه سوار در حال رانندگی هستید ،قصد گردش به راست دارید ، چکار میکنید ؟


الف ـ سرمون رو از شیشه میاریم بیرون میگیم هوووو یــره مگه کوری برو اونور دیگه .


ب ـ به موازات دوچرخه سوار حرکت میکنیم و یه هو میپیچیم جلوش تا حالش گرفته شه.


ج ـ پشت سرش یه بوق خفن میزنیم تا هُل شه و بخوره زمین و بعد از روش رد میشید طوری که مخش بپاشه بیرون


د ـ با ماشین میکوبیم بهش تا بیفته زمین و بعد از رو مخش رد میشیم .



2 .
 از یه خیابان فرعی میخواهید وارد خیابان اصلی شوید. چرا باید بیش از همه مواظب موتور سیکلت سوارها باشید ؟


الف ـ چون همینجوری سرشون رو میندازن پایین میان تو تقاطع .


ب ـ چون سهمیه بنزینشون کمتره و گناه دارن .


ج ـ چون خیلی کوچیک هستند و ما ریز میبینیمشون .


د ـ ممکنه موتور پلیس باشه ، بعد آب بیار و حوض خالی کن.


3 . در کدام محل است که نباید پارک کنید ؟


الف ـ پارکینگ طبقاتی رایگان الماس شهر .


ب ـ پارکینگ عمومی پارک ملت .


ج ـ دم در خونه مادر زن.


د ـ دم در خونه مادر شوهر.


4 . خط ممتد دوگانه به چه معناست؟


الف ـ برای تاکید اینکه دو خط موازی هیچوقت به هم نمیرسن.


ب ـ به معنی اینکه باید این دو خط رو بگیری همینجوری بری .


ج ـ یعنی اینکه دور زدن ممنوع ولی... یه دفعه میتونید دور بزنید که حال همه گرفته بشه .


د ـ یعنی موش تو سوراخ نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت.


5 . وقتی چراغ زرد رو دیدید باید چه کار کنید؟


الف ـ اگر حتی 1 ثانیه هم مونده تا چراغ قرمز بشه گازشو بگیرید و برید.


ب ـ اول یواش برید بعد که دیدید کسی حواسش نیست بازم گازش رو بگیرید و برید.


ج ـ یعنی چیزی دیگه به اتمام کارت سوختت نمونده..براتون متاسفم


د ـ هیچ خطری شما رو تهدید نمیکنه پس با خیال راحت گازتون رو تا ته بگیرید و برید.



6 . به هنگام ترکیدن لاستیک کدام مورد را باید انجام بدید ؟


الف ـ مثل زنها جیغ میکشید و از پنجره میپرید بیرون....


ب ـ خونسردیتون رو حفظ میکنید و بوسیله یه ستون ماشین رو متوقف میکنید( یعنی خودتونو
میکوبید به ستون)


ج ـ فرمون رو بچسبید و ول نکنید تا ماشین مثل بچه آدم خودش وایسته.


د ـ چشماتون رو میبندید و به خدا توکل میکنید!



7 . 
در حال نزدیک شدن به خط کشی عابر پیاده هستید . عابرین منتظرند تا عبور کنند.چه مواردی را باید انجام دهید ؟


الف ـ بیخیال عابر بابا....عابر کیلو چنده .بزن برو..


ب ـ با همون سرعت یه دفعه از بغلشون رد میشید تا بترسند و شما حالشو ببرید.


ج ـ اگه دیدید خیلی پرروین، میاید پایین و بعد از چند تا ناسزا بارشون کردن ، تا جایی که میخورن
میزنینشون.

 


د ـ از کنارشون با سرعت رد میشید و بهشون میگید : ..{....}...!


 

جمعه 19 اسفند 1390برچسب:, :: 15:56 :: نويسنده :

بدم میاد از اینجور ادما!!!

http://up.vatandownload.com/images/iwlfpyezsd1n4uhjnf5z.jpg

جمعه 19 اسفند 1390برچسب:, :: 15:45 :: نويسنده :

پسر فقيري که از راه فروش خرت و پرت خرج تحصيل خود را بدست ميآورد يک روز به شدت دچار تنگدستي و گرسنگي شد و فقط يک سکه نا قابل در جيب داشت.
در حالي که گرسنگي سخت به او فشار مياورد تصميم گرفت از خانه بعدي تقاضاي غذا کند . .با اين حال وقتي دختر جوان زيبايي در را برويش گشود دستپاچه شد و به جاي غذا يک ليوان آب خواست.دختر جوان احساس کرد که او بسيار گرسنه است.برايش يک ليوان شير بسيار بزرگ آورد
پسرک شير را ......سر کشيده و آهسته گفت:
چقدر بايد به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت:هيچ.
پسرک در مقابل گفت:از صميم قلب از شما تشکرمي کنم.
پسرک که هاروارد کلي نام داشت پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمي خود را قويتر حس مي کرد بلکه ايمانش به خداوند و انسانهاي نيکو کار نيز بيشتر شد.
تا پيش از اين او آماده شده بود دست از تحصيل بکشد.. سالها بعد......
زن جواني به بيماري مهلکي گرفتار شد. پزشکان از درمان وي عاجز شدند.دکتر براي مشاوره در مورد وضعيت اين زن فراخوانده شد.او بلافاصله بيمار را شناخت.
مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد براي نجات زندگي وي به کار گيرد.مبارزه آنها بعد از کشمکش طولاني با بيماري به پيروزي رسيد.
روز ترخيص بيمار فرا رسيد.زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود . او اطمينان داشت تا پايان عمر بايد براي پرداخت صورتحساب کار کند.نگاهي به صورتحساب انداخت
جمله اي به چشمش خورد.
”همه مخارج بيمارستان قبلا با يک ليوان شير پرداخته شده است“.
امضا: دکتر هاروارد کلی

 

پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, :: 22:46 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی

ملاحظه بنمایید

 

اگه تیپ بزنیم بریم دانشگاه

میگن ببینم با کی قرار داری؟

اگه لباس های معمولی بپوشیم

میگن تو اصلا سلیقه نداری

اگه زیاد بگیم دوست دارم

میگن باز چه نقشه ای تو سرته؟

اگه نگیم دوست دارم

میگن پای کسه دیگه ای وسطه

اگه زیاد بهشون زنگ بزنیم

میگن تو بهم اعتماد نداری

اگه زنگ نزنیم

میگن انگار سرت خیلی شلوغه

اگه تو خونه زیاد بخندیم

میگن دیوونه شدی

اگه کم بخندیم

میگن بخت النحس

اگه شام بخواییم

میگن فقط فکر شکمه

اگه شام نخواییم

میگن ذلیل مرده شامو با کی کوفت کردی

 

 

ملاحظه نمودین؟

شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 23:21 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی

 

بچه ها نظرتون در مورد بیرون رفتن چیه ؟ واسه اخر هفته!!! سه شنبه یا چهارشنبه...

لطف کنید همگی با اسم خودتون نظر بدین! ممنون میشم آمار معلوم بشه...

پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 16:41 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی

 

نظرتون در مورد قالب وبلاگ......

پنج شنبه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 9:49 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی

پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد .
مادر که در حال آشپزی بود ،دستهایش را با حوله تمیز کرد  و نوشته را با صدای بلند خواند.

او نوشته بود :

صورتحساب !!!
کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان
مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان
نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان
بیرون بردن زباله 1000 تومان

جمع بدهی شما به من :12.000 تومان  !

مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد،چند لحظه خاطراتش را مرور کرد

و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:
بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ
بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ
بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازی هایت هیچ

و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که :

 هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است

وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند، چشمانش پر از اشک شد

ودر حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد. گفت:
مامان … دوستت دارم
آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:
قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!!

نتیجه گیری منطقی: جایی که احساسات پا میذاره منطق کور میشه!!!

مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه میذاره :

جمع بدهی میشه 11.000 تومان  نه 12.000 تومان  !!!
 

 

۵ صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب سفید که از بین پری های خوشگل می آید…..

6 صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره!  

7صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت 12 ظهر کلاس داره!!!!!!!!

8 صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم 18 کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…

9صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)

10 صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد

11 صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون 19 تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .

12 ظهر: کلاس شروع شده و دختر وارد کلاس میشه تا یه جای خوب برا خودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه - صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استاد کم سن و سال و مجرد باشد و جایی که پسر ها در دید دختر باشن، جایی که دختر در دید پسرها باشه و ...



ادامه مطلب ...

سلام به همه همکلاسی های عزیز

می خواستم بحث تعطیل کردن کلاس رو مطرح کنم.از اونجایی که بچه های شهرستانی می خوان تعطیلات عید رو بیشتر پیش خانوادشون باشن می خواستیم  هفته آخر رو (هفته ی چهارشنبه سوری)تعطیل کنیم، چون بچه ها می خوان بلیط تهیه کنن. پس همه باید با هم تعطیل کنیم.چه بچه های یزدی و چه بچه های شهرستانی.

(یکی برای همه, همه برای یکی)   

خواهشا با اسم خودتون نظر بدین تا آمار دستمون بیاد.

ممنون از همگی

 

 

 

 

شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 21:41 :: نويسنده :

یک جراح استخوان می‌گوید: به نظر من یک سری اعمال و حرکات وجود دارد که مغز انسان قادر به انجام آنها نیست و یا اینکه برای آن‌ها برنامه ریزی نشده است. 

تست زیر نمونه‌ ائي از حرکاتی است که با انجام آن مغز درگیر و گیج می‌شود. حتی اگر بارها و بارها این عمل را انجام دهید، مغز با سرد گمی زیاد همان نتیجه را نشان خواهد داد و هیچ تغییری به وجود نخواهد آمد.

یعنی شما نمی‌توانید، با سعی و تمرین مداوم پای‌تان را با هوش کنید. چرا که مغز شما از قبل برنامه ریزی شده است.

این تست بسیار هیجان انگیز تنها چند ثانیه طول می‌کشد. باور کردنی نیست، ولی کاملاً صحت دارد. همین حالا آن را امتحان کنید:

1- در حالی‌که مقابل مانیتورتان نشستید (هر جای دیگر مانند؛ صندلی، مبل…) پای راستتان را کمی بالا آورید و در جهت عقربه‌های ساعت بچرخانید.

2- در همین حال با دست راست شماره ۶ را در هوا بنویسید. مسیر چرخش پای شما تغییر کرد نه؟!! یعنی پای شما خلاف عقربه‌های ساعت شروع به چرخیدن کرد. 


نتيجه درست بود؟!! 

هنوز دانشمندان علتی برای این عکس‌العمل مغز پیدا نکرده‌اند. در نتیجه هیچ کاری برای تغییر آن نمی‌توان انجام داد. جالب بود نه؟!!…. شما می‌توانید بارها و بارها این آزمایش را انجام دهید و بارها و بارها همان نتیجه را مشاهده کنید.

و در ادامه یک تست هوش فوق العاده



ادامه مطلب ...
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 14:29 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی

  

به نظر شما کدام یک درست است؟

1) تامه                                       2) تامح

3) طامح                                     4) طامه

یا اصلاً طامع

 

لطفاً به ادامه مطلب توجه فرمایید!

..:: برای ورود به ادامه مطلب وارد پنل کاربری خود شوید ::.. 



ادامه مطلب ...
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:جک, :: 19:9 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی

 

 

دانشجويي پس از اينكه در درس منطق نمره نياورد به استادش گفت:

قربان، شما واقعا چيزي در مورد موضوع اين درس مي دانيد؟

استاد جواب داد: بله حتما. در غير اينصورت نمي توانستم يك استاد باشم.

دانشجو ادامه داد: بسيار خوب، من مايلم از شما يك سوال بپرسم ،

اگر جواب صحيح داديد من نمره ام را قبول مي كنم

در غير اينصورت از شما مي خواهم به من نمره كامل اين درس را بدهيد.

استاد قبول كرد و دانشجو پرسيد: آن چيست كه قانوني است ولي منطقي نيست،

منطقي است ولي قانوني نيست و نه قانوني است و نه منطقي؟

استاد پس از تاملي طولاني نتوانست جواب بدهد و مجبور شد

نمره كامل درس را به آن دانشجو بدهد.

بعد از مدتي استاد با بهترين شاگردش تماس گرفت و همان سوال را پرسيد

و شاگردش بلافاصله جواب داد:

قربان شما ۶۳ سال داريد و با يك خانم ۳۵ ساله ازدواج كرديد

كه البته قانوني است ولي منطقي نيست.

همسر شما يك دوست – پسر  ۲۵ ساله دارد كه منطقي است ولي قانوني نيست

و اين حقيقت كه شما به دوست – پسر همسرتان نمره كامل داديد

در صورتيكه بايد آن درس را رد مي شد نه قانوني است و نه منطقي !!

 

چهار شنبه 4 اسفند 1390برچسب:تولد دوستان, :: 21:54 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی

***فائزه جان*** (خانوم هادنیا)

http://up.patoghu.com/images/58e1zfx2mrdv5okks2hv.jpg

برخاستن از عدم و درآمدن بر سیرت انسانی ، باشکوهترین پدیده هستی است

این باشکوه ترین، بر شما مبارک باد . . .

18 اسفند 1390برچسب:, :: 15:21 :: نويسنده :

علی نوروزی و من تو google+ یه صفحه درست کردیم که اونجا میتونید درباره تمرین های درس برنامه سازی پیشرفته بحث کنید و احتمالا اگر کسی حلش کرد به بقیه هم کمک کنه

اسم صفحه هم این Programming Homeworks ه(میباشد!!)

آدرسش هم این :

https://plus.google.com/u/0/b/100380906542887329599 

با تشکر از همکلاسی های گلم

 



ادامه مطلب ...
سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 21:22 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی

 laughing.gif 

      *** چه طور بود؟ ***     

به همه خوش گذش؟

                                    

سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 21:2 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی
استاد: وقتی بزرگ شوی چه میکنی؟

شاگرد: عروسی

استاد: نخیر منظورم اینست که چكاره میشوی؟

شاگرد: داماد

استاد: منظورم اینست وقتی بزرگ شوی چه میکنی؟

شاگرد: زن میگیرم

استاد: احمق، وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چه میکنی؟

شاگرد: عروس میارم

استاد: لعنتی، پدر و مادرت در آینده از تو چی میخواهند؟

شاگرد : نوه

 

جمعه 4 اسفند 1390برچسب:خاطرات, :: 20:45 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی
 

اوایل ترم بود.صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه.
چون عجله داشتم بجای 5000 تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون.
سوار تاکسی که شدم دیدم اووووف یکی از پسرای آس و خوشتیپ کلاس جلو نشسته!
یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد!
با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و گفتم:
کرایه ی آقارو هم حساب کنید!
پسره برگشت عقب تا منو دید کلی سلام و احوالپرسی و تعارف که نه ...
اجازه بدین خودم حساب میکنم و این حرفا!
منم که عمرا این موقعیتو از دست نمیدادمو کوتاه نمی اومدم!
می گفتم به خدا اگه بزارم!تمام این مدتم دستم دراز جلوی راننده!
همه شم میدیدم نیشِ راننده بازه! خلاصه گذاشت حسابی گلوی خودمو پاره کنم،
بعدش گفت : چطوره با این پونصدی کرایه ی بقیه رو هم تو حساب کنی؟!
یهو انگار فلج شدم.آخه پول دیگه ای نداشتم!
الکی سرمو کردم تو کیفمو وقت کشی تابلوُ که دیدم آقای خوشتیپ
کرایه ی جفتمونو حساب کرد!ولی از خنده داشت میترکید! 
داشت گریه ام می گرفت که اس.ام.اس داد و گفت:
پیش میاد عزیزم ناراحت نباش! موافقی ناهارو با هم بخوریم؟! Smile
حالا من بیچاره شارژ هم نداشتم جواب بدم! Sad
خلاصه عین اسکلا انقد بهش زل زدم تا نگام کنه و گفتم : باشه !!
این شد که ما چند ماهه باهم دوستیم
ولی یه بار که گوشیشو نگاه کردم دیدم اسمِ منو "مستضعف" سیو کرده ..!

سه شنبه 6 اسفند 1390برچسب:جک, :: 18:37 :: نويسنده : فریدالدین خورشیدی

مشتری: این کت چنده؟
فروشنده: ۱۰۰ هزار تومان
مشتری: وای! اون یکی چنده؟
فروشنده: وای وای!!


اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و داره دست و پا می زنه، فکر نکن با دمپائی زدنش... داره به قیافه تو می خنده

دختره ميره تعليم رانندگي ... ازش ميپرسند چطور بود ؟ ميگه : بد نبود ! اما معلمش خيلي مذهبي بود. ميگن : واسه چي؟ ميگه : والا من هر كاري ميكردم هر جايي ميپيچيدم ميگفت : يا اباالفضل ...يا حضرت عباس...يا امام حسين

تست فيزيك كنكور : سرعت نور چه قدر است؟  1- بد نيست  2- خوب است  3- الحمدالله   4- تو خوبي؟

 

ترکه  زنگ میزنه ۱۱۰ شهرشون، میگه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن! پلیس میگه ، برو صندلی جلو بشین!

رئيس: خجالت نمي‌كشي تو اداره داري جدول حل مي‌كني؟ كارمند: چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينها كه نمي‌ذاره آدم بخوابه!



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 24
بازدید کل : 186747
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 1414
تعداد آنلاین : 1